
بلند اقبال
شمارهٔ ۲۱۶
۱
در دلم از تو پریچهره شکی می آید
که پری می گذرد یا ملکی می آید
۲
اشک من سیم شد وچهره مرا زر گردید
زآنکه زلفت به نظر چون محکی می آید
۳
شکرین لعل توقنداست ز شیرینی لیک
بر دل خسته من چون نمکی می آید
۴
مشتری طلعت وخورشید لقازهره جبین
به نظرماه رخ من فلکی می آید
۵
وه که نازک بدنش بسکه بود نرم ولطیف
پرنیان در بر او چوقدکی می آید
۶
احولانند دو بین خلق بلنداقبال است
که به چشمش همه آفاق یکی می آید
نظرات