بلند اقبال

بلند اقبال

شمارهٔ ۲۲۴

۱

ریزم از بس خون زچشم اندرکنار

لاله زاری سازم اندر هر کنار

۲

شدکنارم چشمه ساری زاشک چشم

تا زمن بگرفت آن دلبر کنار

۳

از پی وصل نگاری سیمتن

رخ چو زردارم پر ازگوهر کنار

۴

من دگر آسوده دل خواهم نشست

با دلم آید نگارم گر کنار

۵

شانه کش بر زلف مشکین تا همی

پرکنم از مشک واز عنبر کنار

۶

زاهدا با ما نشین پیمانه کش

خرقه وسجاده را نه برکنار

۷

دولت عشقم بلنداقبال کرد

ریخت از اشکم بسکه لؤلؤ درکنار

تصاویر و صوت

نظرات