بلند اقبال

بلند اقبال

شمارهٔ ۲۳۵

۱

نصیب جان ودلم شد بلای هجرت باز

به وصل خود در دولت به رویمن کن باز

۲

نه روز رفته نه عمر گذشته باز آید

توباز آکه ببینم هر دوآمد باز

۳

کلیم سان ید بیضا عیان نما از رخ

مسیح وش به تن مرده جان ده از اعجاز

۴

به چنگ زلف تو دارد خبر ز حال دلم

کبوتری که شودصید چنگل شهباز

۵

هر آنچه عشق تورا میکنم به دل پنهان

سرشک سرخ و رخ زرد می شودغماز

۶

به راه عشق توپویم مرا بودتا جان

چه غم زراهزن ودوری ونشیب وفراز

۷

برفت عمر ونیامد به چنگ طره دوست

توعمر کوته ما بین وآرزوی دراز

۸

فغان که درتن من مرغ روح گشته اسیر

خوشا دمی که دهندش از این قفس پرواز

۹

بکن نوازشی از لطف بر بلند اقبال

به شکر آنکه ز خوبان عالمی ممتاز

تصاویر و صوت

نظرات