
بلند اقبال
شمارهٔ ۲۵۶
۱
خیز ای نگار باده بیاور پیش
از شاه وشیخ وشحنه مکن تشویش
۲
دردمرا به باده بکن درمان
مرهم مرا ز باده بنه بر ریش
۳
شهد است اگر زجام تو نوشم سم
نوش است گر زدست تو بینم نیش
۴
تریاق آید ار توچشانی زهر
جدوار آید ار تو خورانی بیش
۵
بگذشته ام ز عشق رخت از جان
دل کنده ام ز دردغمت از خویش
۶
هر کس ز عشق گشته بلند اقبال
یکسان به پیش اوست شه ودرویش
۷
ا زعدل شاهزاده بترس ای شوخ
با ما جفا وجور مکن ز این بیش
۸
شهزاده ای که آمده در عهدش
ا زکوه و دشت گرگ شبان برمیش
نظرات