
بلند اقبال
شمارهٔ ۲۵۸
۱
زهی جمال تو دیباچه کتاب ریاض
طراوت از رخ تو گل نموده استقراض
۲
نشسته خال سیاهی به کنج ابرویت
چنانکه گوشه محراب هندوئی مرتاض
۳
فغان که با دل من می کندسر زلفت
هر آنچه با سر زلف تومی کند مقراض
۴
بهای بوسه ای از لب اگر کنی سروجان
به خاکپای توسوگند اگر کنم اغماض
۵
به یاد روی نکوی تو هر چه قرعه زنم
همی چو می نگرم شکل حمره است وبیاض
۶
دوا نخواهم اگر از توآیدم علت
شفا نجویم اگر از توباشدم امراض
۷
مگر چه جرم وخطا سر زد از بلند اقبال
که سرگران شده و کرده ای از اواعراض
نظرات