بلند اقبال

بلند اقبال

شمارهٔ ۲۵۹

۱

نوشته حاشیه صفحه جمال توخط

که هر که پیش تودم زد زحسن کرده غلط

۲

خط عذار تو داردخواص مهر گیاه

فزوده عشق ولی بررخت دمیده چوخط

۳

به هر زمین که نشینم ز گریه دور از تو

به هر کنار روان گردد ازکنارم شط

۴

چه حاجتش به می کوثر است وحور بهشت

ز دست دلبر بت روکس ار بگیرد بط

۵

شنیده ام درمیخانه بسته گشته زنو

هنوز زاهد خود بین مگر نگشته سقط

۶

چونی ز دردکشد بندبند من افغان

دمی که هجر تو را شرح می دهد بربط

۷

ز آب وآتش چشم وجگر بلند اقبال

گهی بود چوسمندر گهی شود چون نط

تصاویر و صوت

نظرات