
بلند اقبال
شمارهٔ ۲۷۸
۱
ای ترک من ای آفت دین ودل وفرهنگ
برخیز وبده باده و بیشین وبزن چنگ
۲
چون زلف پریشان توافتم زچه در تاب
چون تنگ دهان تونشینم ز چه دلتنگ
۳
از مژه سنان داری وشمشیر ز ابرو
آرم سپر از سینه تو داری به من ار جنگ
۴
در زلف تو چین دیدم ودارم عجب از این
چون شد که چنین چین شده با پادشه زنگ
۵
معشوق منی از چه نشینی بر اغیار
سیمین بدنی حیف که داری دلی از سنگ
۶
زلف تو چرا بی ادبی می کنداین سان
پیوسته همی بر سر و روی تو زندچنگ
۷
اقبال بلند است کسی را که به عشقت
نه درپی نام است ونه پروا کند از ننگ
نظرات