بلند اقبال

بلند اقبال

شمارهٔ ۲۸۱

۱

ای نگار سیم تن ای بی وفای سنگدل

چون دهان خود مرا تا چند داری تنگدل

۲

ای می لعل لبت زنگ دل ما را ببر

زآنکه افتاده است از هجرت مرا در زنگ دل

۳

از نگاهی آهوی چشم تو از چنگش برد

گر ببیند شیر گردون را بود در چنگ دل

۴

من بر آن بودم که دیگر دل به کس ندهم ولی

بردناگه از کفم آن ترک شوخ و شنگ دل

۵

چون بلنداقبال گردد درجهان آسوده حال

هر که را آسوده گشت از فکرنام وننگ دل

تصاویر و صوت

نظرات