بلند اقبال

بلند اقبال

شمارهٔ ۲۸۳

۱

شب فراق تو بیرون نمی روم زخیال

خیال روی توام کرده است همچو هلال

۲

به وصل تو مشتاقم آن چنان ای دوست

که تشنگان وگدایان به سیم وآب زلال

۳

مرا به عمر اگر حظ بود بود زآن خط

مرا به زندگی ار حال هست از آن خال

۴

نظر در آئینه کن تا مثال خود بینی

چنان مدان که تو را نیست درزمانه مثال

۵

زچشم می مفروش این قدر نیی خمار

به پشت مشک مکش این همه نیی حمال

۶

بود به چهر تو آثار جلوه مهدی

بود دو چشم تو آشوب و فتنه دجال

۷

نه در فراق تو ماند قرار در دل من

نه باددرخم چنبر نه آب در غربال

۸

چرا ز هجر خود این قدر می کنی خوارم

اگر زلطف مرا خوانده ای بلند اقبال

۹

به عهدمعتمد الدوله نیست اندر فارس

به غیر زلف تو ومن کسی پریشان حال

تصاویر و صوت

نظرات