بلند اقبال

بلند اقبال

شمارهٔ ۲۹۶

۱

برآنند خلقی که من می پرستم

نه از می من از چشم مست تو مستم

۲

تو آن عهدو پیمان خود را شکستی

من آن عهدخودرا کجا کی شکستم

۳

نه هرکس دهدباده من باده نوشم

توگر می فروشی کنی می پرستم

۴

برم رونق از مشک تاتار وتبت

اگر تاری از زلفت افتد به دستم

۵

نه عشقم به روی تو امروزی استی

که عاشق به رویت ز روز الستم

۶

توگفتی گشایم در دیگری را

به روی تو هر گه دری را ببستم

۷

بلند است اقبال آن کس که گوید

به پیش ره دوست چون خاک پستم

تصاویر و صوت

نظرات