بلند اقبال

بلند اقبال

شمارهٔ ۲۹۹

۱

دوش با خونین دل خود گفتگوئی داشتم

صوفی آسا تا سحرگه های و هوئی داشتم

۲

گفتم ای آشفته دل دیشب نمی دیدم ترا

گفت جا در طره ی زنجیر موئی داشتم

۳

گفتمش چون بود در آن طره احوالت بگفت

با همه آشفتگی حال نکوئی داشتم

۴

گفتمش آن طره چوگان بود گوئی درنظر

گفت من هم پیش اوخود را چه گوئی داشتم

۵

گفتمش هم سرکش وهم تند وهم بدخو شدی

گفت چندی خو به ترک تندخوئی داشتم

۶

گفتمش آن آتشین خوهیچ لطفی با توداشت

گفت آری در بر او آبروئی داشتم

۷

گفتم ای دل چون بلنداقبال اقبالت نشد

گفت چون هر لحظه در دل آرزوئی داشتم

تصاویر و صوت

نظرات