بلند اقبال

بلند اقبال

شمارهٔ ۳۰۹

۱

ای دل اگر یار منی در عشق شو ثابت قدم

ور تو پرستار منی خو کن به درد ورنج وغم

۲

از درد وغم گر خون شوی وز دیده ام بیرون شوی

افزون تر از اکنون شوی در نزدجانان محترم

۳

رو درپی آن نازنین درهر صباح وهر پسین

درهر زمان وهر زمین گر دیر باشد یا حرم

۴

گر آن نگار تندخو شد ترش روی و تلخ گو

باید که اندر پیش او نه لا بگوئی نه نعم

۵

هستی اگر پابست وی یا مست چشم مست وی

ساغر بنوش از دست وی هست ار به جای باده سم

۶

باید ز توصدق وصفا یار ار کند جور وجفا

کزتونشاید جز وفا وزاونباید جز ستم

۷

از دل ز اهل حال شو چون من بلند اقبال شو

ساکت ز قیل وقال شو غمگین مباش از بیش وکم

تصاویر و صوت

نظرات