بلند اقبال

بلند اقبال

شمارهٔ ۳۲

۱

دل گشته در برم خون از طبع زودرنجت

افتاده درشکنجم از زلف پر شکنجت

۲

از خالت اوفتادم در ششدر غم و رنج

تا بر سرم چه آید از نقش چار وپنجت

۳

روی تو گنج حسن است مویت سیاه ماری

کان مار پاسبان است دایم به روی گنجت

۴

با خویش گفته بودم ندهم دگر به کس دل

چون ضبط دل توان کرد با عشوه ها و غنجت

۵

موی بلند اقبال از غم سفید گردید

دور از خط چو زنگار وز نقطه سرنجت

تصاویر و صوت

نظرات