
بلند اقبال
شمارهٔ ۳۲۰
۱
من از فراق توتاچندسوزم وسازم
بکن به وصل خود آخر دمی سرافرازم
۲
گهی چوباد صبا گر به سوی من گذری
نثار پای تو راجای زر سراندازم
۳
مرا به بزم حضور توره دهندکجا
مگر که باد به گوشت رساندآوازم
۴
کجا وصال توروزی شود مرا که به هجر
چوپرشکسته کبوتر به چنگ شهبازم
۵
نمی کشد دل من از قمار عشق تودست
مگر که هستی خود هر چه هست دربازم
۶
ز راه دیده دلم ریخت خون بسی به کنار
دلم هم از غم تو نیست محرم رازم
۷
تو چون بهفوج نکویان دهر سرهنگی
به پایت ار همه سلطان شوم که سربازم
۸
اسیر عالم جسمم شوم سراپا جان
دمی که از قفس تن دهند پروازم
۹
روا بود که ز عشق توچون بلنداقبال
به مهر وماه زنم طعنه بر فلک نازم
نظرات