
بلند اقبال
شمارهٔ ۳۳۰
۱
اگر بداگر خوبم از دوستانم
اگر گل اگر خارم از بوستانم
۲
دلش خواست باشم چنین این چنینم
اگر گفت گردم چنان آنچنانم
۳
به هرجا که بدهدنشانم نشینم
به هر سو که گوید روان شو روانم
۴
اگر گفت شوگوشوم در برش گو
وگر گفت شوصولجان صولجانم
۵
از آن عنبرین طره در پیچ وتابم
وز آن آتشین چهره آتش به جانم
۶
چوگردد وصالش میسر بهارم
چو گردم گرفتار هجرش خزانم
۷
از آنتار وپودم بپاشیده از هم
که در پیش مهتاب رویش کتانم
۸
جلال مرا گر که خواهی ببینی
ببین چون که بیرون برند از جهانم
۹
بلنداست اقبال من شکر لله
که شیر خدا را سگ آستانم
نظرات