بلند اقبال

بلند اقبال

شمارهٔ ۳۵۷

۱

آگه نیی که بیتو شب و روز چون کنیم

دل را کنیم خون وز چشمان برون کنیم

۲

جور وجفا هر آنچه توافزون کنی به ما

ما با توطور مهر ووفا را فزون کنیم

۳

دیوانه راست جای به زنجیر زلف تو

زنجیر گشته به که خیال جنون کنیم

۴

گفتی کنیم صبر وسکون در فراق تو

طاقت دگر نمانده که صبر و سکون کنیم

۵

عشاق چهره از غم دل زرد کرده اند

ما رخ ز خون دیده همی لاله گون کنیم

۶

ای دل به حیرتم که شکایت به هجر دوست

از جورچرخ یاکه ز بخت زبون کنیم

۷

اقبال ما چوگشته بلنداز وصال دوست

هر عشرتی که هست بیا تاکنون کنیم

تصاویر و صوت

نظرات