بلند اقبال

بلند اقبال

شمارهٔ ۳۵۹

۱

دل به من گوید ز غم کز شهر در هامون رویم

من بدوگویم بیا تا زاینجهان بیرون رویم

۲

هر دوحیرانیم وسرگران به کارخویشتن

راه دور و پای لنگ وتوشه ای نه چون رویم

۳

نیست چون پائی به زانو ره رویم وخون دل

قوت جان سازیم وزاینجا با دل پرخون رویم

۴

بوی لیلی برمشام ما نیامد ز این دیار

تا به هر جائی که لیلی هست چون مجنون رویم

۵

اهل میخانه همه گویند گلگون چهره اند

ما هم آنجا ز اشک خونین با رخ گلگون رویم

۶

بر دردولت سرای یار اگر ندهند بار

صد دلیل آریم ودر پیشش به صدافسون رویم

۷

چون بلند اقبال داردعزم کوی آن صنم

خیز ای دل تاکه ما هم همرهش اکنون رویم

تصاویر و صوت

نظرات