
بلند اقبال
شمارهٔ ۳۶۸
۱
در آئینه بر عارض خود نظر کن
دلت را ز حال دل ما خبر کن
۲
بزن شانه بر چین گیسوی مشکین
چوچین فارس را هم پر ازمشک تر کن
۳
کندتیره دودش رخ مهر و مه را
ز آه دل دردمندان حذر کن
۴
کس ار پای درحلقه عشق بنهد
بگوئید اول بدوترک سرکن
۵
بودمنزل دلبر این دل که داری
مده جا در اوآرزو را به درکن
۶
دلا چند می نالی از دردهجران
بسوز وبساز وشبی را سحر کن
۷
سخن مختصر گویم ار وصل خواهی
مدد از خداجو سخن مختصر کن
۸
به زاهد بگو پندم از عشق کم ده
نصیحت بر او ، با قضا و قدر کن
۹
بلنداست اقبالت ای دل ولیکن
رواز خاک ره خویش را پست تر کن
نظرات
سیدمحمد جهانشاهی