بلند اقبال

بلند اقبال

شمارهٔ ۳۸۵

۱

تو از فرهاد دل بری نه شیرین

توبودی ویس پیش چشم رامین

۲

توکردی وکنی نه اختر و بخت

شکایت نه از آن دارم نه از این

۳

نبیند هر چه بیند جز رخ دوست

اگر باشدکسی را چشم حق بین

۴

مرا دلبر پرستی گشته مذهب

نه از کفرم خبر باشد نه از دین

۵

بود تحسین ز لبهای تودشنام

دعا باشد بگوئی گر تو نفرین

۶

دلم دانی به زلفت در چه حال است

چو گنجشکی است در چنگال شاهین

۷

بلند اقبال از عشق تو شاد است

نباشد عاشق آنکو هست غمگین

تصاویر و صوت

نظرات