بلند اقبال

بلند اقبال

شمارهٔ ۴۰۰

۱

مرا ترکی است غارتگر سنان‌مژگان کمان‌ابرو

که غارت کرده دل‌ها را از آن مژگان وز آن ابرو

۲

نروید سرو در بستان دهد گر جلوه او قامت

نگردد ماه نو طالع گر او سازد عیان ابرو

۳

برد دین و دل از هر سو هم از مُسلِم هم از کافر

ز مژگان آن سنان‌مژگان ز ابرو آن کمان‌ابرو

۴

رخ چون ارغوان دارد گر ابرو آنچنان دارد

یقینم شد که نیکوتر شود از ارغوان ابرو

۵

تعالی الله از این صنعت که صانِع کرده از رحمت

به رویش سایه‌بان گیسو به چشمش پاسبان ابرو

۶

نمی‌گویم مه و مهری که دارند ار چو تو چهری

نه آن را آنچنان چشم است نه آن را چنان ابرو

۷

به از سرو و به از ماهی کجا کی دیده کس گاهی

ز سرو بوستان چالش به ماه آسمان ابرو

۸

ز احوال بلنداقبال اگر گردد کسی جویا

بگو شد کشته و او را بُوَد قاتل فلان ابرو

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
روح و ریحان
۱۴۰۲/۰۸/۲۱ - ۰۱:۰۴:۱۸
درجه یک