
بلند اقبال
شمارهٔ ۴۰۱
۱
بر درد دل خسته ام دوست دوا شو
بنما رخ و غارتگر دین ودل ما شو
۲
پنهان مشو از ما بنما گوشه ابرو
مانند مه یک شبه انگشت نما شو
۳
تاچند جفا میکنی ای شوخ دل آزار
کن ترک جفا با من بی دل به صفا شو
۴
ای طره دلدار که چون پر غرابی
کن همتکی بر سر ما بال هما شو
۵
ای پیر خرابات همه گمره ومستیم
ما را به خدا راهبر وراهنما شو
۶
اقبال بلند ار طلبی ای دل غمگین
روخاک نشین بر در دلبر چوگدا شو
۷
تاچند روی بهر دو نان از پی دونان
حاجت مطلب از کس ومحتاج خدا شو
نظرات