بلند اقبال

بلند اقبال

شمارهٔ ۴۰۴

۱

گفتم بده بوسی ز لب گفتا زر وسیم توکو

گفتم که جان دارم به کف گفتا که تسلیم توکو

۲

گفتم به رویت عاشقم کم جور کن بر عاشقان

گفتا به ما گر عاشقی تعظیم وتکریم توکو

۳

گفتم ز فر عاشقی اندر جهان شاهنشهم

گفتا اگر شاهنشهی ملک تواقلیم توکو

۴

گفتم که مژگان توچون چنگال شیر نر بود

گفت ارتوخوددانی چنین باشد از اوبیم توکو

۵

گفتم قمر درعقرب است از زلف بررخسار تو

گفت ارمنجم گشتی استخراج تقویم توکو

۶

گفتم که زاهدمی کند منع دلم از عشق تو

گفتا ز من با اوبگو علم توتعلیم توکو

۷

گفتم بلنداقبال را کن سرفراز از وصل خود

گفتا کنیمت سرفراز از وصل تقدیم تو کو

تصاویر و صوت

نظرات