
بلند اقبال
شمارهٔ ۴۰۵
۱
آری اگر ای بادز دلبر خبری کو
داری اگر این تیره شب از پی سحری کو
۲
جانم به لب از حسرت وعمرم به سرآمد
ای نخل امید ار دهی آخر ثمری کو
۳
تا زر کنداز گوشه چشمی مس ما را
جویا ز که گردیم که صاحب نظری کو
۴
گویند که چون سروبودقامت جانان
طالع به سر سرو فروزان قمری کو
۵
ماه تو پری باشد و باب تو فرشته
ور نیست چنین چون تو به عالم بشری کو
۶
من چون برم ازدست سر زلف تو دل را
چون زلف تو تیره دلی تیره دلی وخیره سری کو
۷
در خیل بتان چون تو جفاجوئی اگر هست
در حلقه عشاق چومن خون جگری کو
۸
اقبال بلنداست ز عشق تو مرا لیک
درحلقه زلفت ز من آشفته تری کو
نظرات