بلند اقبال

بلند اقبال

شمارهٔ ۴۱۲

۱

در شاه نشین دل من یار نشسته

نوری است فروزنده که در نار نشسته

۲

آن تازه گل آمد به کفم عاقبت الامر

غم نیست به دست من اگر خار نشسته

۳

گفتا چو شوم مست دهم یکدو سه بوست

شب و رفت وسحر آمد وهشیار نشسته

۴

مسکین دلم امروز چه دیده است که امشب

چون غمزدگان روی به دیوار نشسته

۵

نالان برچشمش مشو ای دل که ننالد

هر کس به عیادت بر بیمار نشسته

۶

زاهدکه ز می توبه همی داد بدیدم

می خورده ودرخانه خمار نشسته

۷

حیران گلاب وگلم از بهر چه گردید

آن پرده نشین این سر بازار نشسته

۸

در عاشقی اقبال بلند است کسی را

کو داده دل و در بر دلدار نشسته

تصاویر و صوت

نظرات