
بلند اقبال
شمارهٔ ۴۱۹
۱
خیز ای بت من باده گلگون کهن ده
گر باده به من می دهی امروز به من ده
۲
امروز بسی تنگدلم از غم ایام
ده باده و بوسی مزه از تنگ دهن ده
۳
از بهر تفرج گذری کن به گلستان
خجلت ز رخ و قد به گل وسروو چمن ده
۴
از بهر تماشا قدمی نه به کلیسا
حسنی به جمال بت و عشقی به شمن ده
۵
در نافه زلفت ز دل خون شده تعلیم
در پرورش مشک به آهوی ختن ده
۶
رنجور فراقیم یک امروز ز وصلت
آسودگیم از غم و اندوه ومحن ده
۷
از هجر دلم را مشکن داری اگر میل
بر دل شکنی بر به سر زلف شکن ده
۸
خواهی اگر اقبال بلندی چون من ای دل
بر هر چه مقدر شده راضی شو و تن ده
نظرات