
بلند اقبال
شمارهٔ ۴۲۴
۱
دل از بت و از بتپرست اندر کلیسا بردهای
ما را هم از چشمان مست از دست و از پا بردهای
۲
خم شد به تعظیمم فلک وآمد به رشک از من ملک
تا در میان عاشقان نامی هم از ما بردهای
۳
با تو نشد ای ماهرو ما را مجال گفتگو
تاب و توان صبر و قرار از ما به ایما بردهای
۴
از شیخ و شاب و مرد و زن هم دل بری هم جان ز تن
بردی ز تنها جان و دل از من نه تنها بردهای
۵
صدباره از حور و پری چابکتری در دلبری
هم بردهای دل هم ز دل یکسر تمنا بردهای
۶
گفتی شکیبایی کنم چشم آنچه فرمایی کنم
اما شکیبایی تو خود از ما به یغما بردهای
۷
ای دل دگر افغان مکن اندیشه از طوفان مکن
همچون بلند اقبال اگر راهی به دریا بردهای
نظرات