
بلند اقبال
شمارهٔ ۴۲۷
۱
چرا تواینهمه ای ماه بی وفا شده ای
به دوستان همه بی مهر یا به ما شده ای
۲
جفاکشی شده ما را شعار و دلشادیم
از آن زمان که به ما مایل جفا شده ای
۳
جدا شود چو نی از غصه بند از بندم
ببینم ازبر من گر دمی جدا شده ای
۴
به ملک حسن تو شاهنشهی زهی احسان
که همنشین به من خسته گدا شده ای
۵
به من به حالت بیگانگان کنی رفتار
ولیک با همه می بینم آشنا شده ای
۶
هزار درد تو را بی دوا شفا بخشد
اگر به درد دل خسته ای دوا شده ای
۷
دلا چه شد که چو من گشته ای بلنداقبال
مگر به حکم قضا و قدر رضا شده ای
نظرات