
بلند اقبال
شمارهٔ ۴۳۲
۱
روی تو را ندیده دلم را ربوده ای
در دلبری چه چابک و چالاک بوده ای
۲
دین ودلی سراغ ندارم دگر به کس
غارت همی ز بسکه دل ودین نموده ای
۳
داری کجا ز حالت شب های ما خبر
بیدار ما ز درد وتوفارغ غنوده ای
۴
آزادی از غم دوجهان داده ای مرا
زنگ علایق از دل من تا زدوده ای
۵
اقبال من بلند شد از اینکه درجهان
از عشق بر رخم در دولت گشوده ای
نظرات