بلند اقبال

بلند اقبال

شمارهٔ ۴۴

۱

هر کس که باشدش خط و خالی نه دلبر است

دلبر کسی بود که دل او را مسخر است

۲

حال دل شکسته من را ز من مپرس

آگه نیم ز دل که دلم پیش دلبر است

۳

درد ار ز عشق یار بود بهتر از دوا

زهر ار ز دست دوست رسد به ز شکر است

۴

آن کس که در دلش نبودعشق دلبری

درمذهب و طریقت عشاق کافر است

۵

جز سروقد دوست که بر داده مشک تر

سرو آنچه دیده ایم به گلزار بی بر است

۶

تاری ز زلف یار توگفتی به از تتار

یک تار موی او به دو عالم برابر است

۷

گفتی لبان لعل نگار است شکرین

شیرین ترش بگوی که قندمکرر است

۸

چون تونباشد آدمی از حسن ودلبری

غلمان مگر تو را پدر و حور و مادر است

۹

چون قامت ولب تو میسر بودمرا

دیگر چه احتیاج به طوبی وکوثر است

۱۰

از عشق تو به سیم و زرم نیست احتیاج

زیرا که اشک من همه سیم و رخم زر است

۱۱

هر کس چومن زعشق شد اقبال او بلند

از خاک راه پست تر از ذره کمتر است

تصاویر و صوت

نظرات