بلند اقبال

بلند اقبال

شمارهٔ ۴۵۶

۱

برقع ز رخ گشودی دل ازکفم ربودی

چون دل ربودی ازمن خود رو نهان نمودی

۲

ای سرو قد مه رورفتی به حرف بدگو

هر کس هر آنچه بد گفت در حق من شنودی

۳

از بردباری من جور توبیشتر شد

برمهرم آنچه افزود بر قهر خود فزودی

۴

بامن جفایت ار هست از بهر آزمایش

اندر وفا مگر نه صدبارم آزمودی

۵

یک دم نشد که چون دل اندر برم نشینی

اما به پیش اغیار شب تا سحر غنودی

۶

روز ازل که دادم در عاشقی دل ازکف

هم عاشقم تو کردی هم دلبرم تو بودی

۷

گشتم بلنداقبال فرخنده فال وخوشحال

ز آئینه دلم چون زنگ هوس زودی

تصاویر و صوت

نظرات