
بلند اقبال
شمارهٔ ۴۶۲
۱
چرا با دیگران مهر و وفا با من ستم داری
مرا پیوسته خوار و این و آن محترم داری
۲
هر آن حسنی که خوبان راست داری بلکه افزونتر
همی مهر است و بس در دلبری چیزی که کم داری
۳
فریبم می دهی تا کی گهی از نقل و گه از می
بده بوسی اگر با من سر لطف وکرم داری
۴
ز درمان باشدم خوشتر هر آن دردی که هست از تو
ز تریاق آیدم بهتر اگر در دست سم داری
۵
ز سیر باغ وبستان بی نیازی داده یزدانت
که ازرخ هر کجا باشی گلستان ارم داری
۶
همی زآن سوره ن والقلم می خوانم از قرآن
که درابرو و بینی معنی ن و القلم داری
۷
بلند اقبال اگر هستی بلنداقبال از وصلش
چو ابرویش ز بارغم قد از بهرچه خم داری
نظرات