بلند اقبال

بلند اقبال

شمارهٔ ۴۷۶

۱

اگر آن مهربان یارم شود مهمان شب و روزی

نیارد خوشتر از آن روز وشب دوران شب وروزی

۲

به فیروزی شبم چون روز وروزم عید نوروز است

اگر چون جان کندجا در برم جانان شب وروزی

۳

ز بیخوابی وبی تابی کس از شب روز نشناسد

ز عشقت پیش خلقی گرکشم افغان شب وروزی

۴

قیامت را ودوزخ را کسی انکار اگر دارد

گرفتارش کن اندر زحمت هجران شب وروزی

۵

نبندد باغ را در باغبان دیگر به روز و شب

تفرج را کنی گر جای در بستان شب وروزی

۶

شب وروزی مه وخورشید اگر بینند رخسارت

نخواهد شد دگر خورشید ومه تابان شب وروزی

۷

بلند اقبال را پرسیدم از زلف ورخ آن مه

بگفتا نیست در عالم چواین وآن شب وروزی

تصاویر و صوت

نظرات