بلند اقبال

بلند اقبال

شمارهٔ ۴۷۸

۱

نه مایلی به چه رنجش که یار ما باشی

چرا به زخم دل ماهمی نمک پاشی

۲

به دهر چون تونشددلبری بهعیاری

به شهر چونتوندیدم بتی به قلاشی

۳

شبان هجر مرا کرده ای به غم همدم

توخود نشسته به می خوردنی وعیاشی

۴

زچشم مست تو می خوردن توفاش بود

تو را گمان همه خلقند غافل وناشی

۵

تفاوتی نگذاری میان دشمن ودوست

هزار فرق زفیروزه است تاکاشی

۶

خیال رویتو خوش نقش بسته در دل ما

به منزل تو نکوکرده ایم نقاشی

۷

بلندتر شود از هر شهی مرا اقبال

به کوی خویش گماری گرم به فراشی

تصاویر و صوت

نظرات