بلند اقبال

بلند اقبال

شمارهٔ ۴۸۲

۱

ای نازنین شمایل آشوب عقل وهوشی

از مشک زلف عطار از لب شکرفروشی

۲

هنگام رزم ای ترک مژگان وزلف داری

خنجر به کف چه گیری بر تن زره چه پوشی

۳

از شوق دیدنت ما سر تا به پا چوچشمیم

اما تودر خموشی پا تا به سر چو گوشی

۴

با دوستان پیرو بنشین بگو وبشنو

دلتنگ از چه روئی آخر چرا خموشی

۵

مژگان چونیش زنبور داری وجای دارد

زیرا که درحلاوت ز آب دهان چونوشی

۶

رویت ندیده دادیم از دست دین ودل را

وا حسرتا گر از ما رخساره را نپوشی

۷

وز صبر غوره می شد وزمی غم توطی شد

چندای بلنداقبال از هجر درخروشی

تصاویر و صوت

نظرات