بلند اقبال

بلند اقبال

شمارهٔ ۵

۱

توبرانی اگر ز درما را

نیست ره بر در دگر ما را

۲

شکری کز تونیست باشد زهر

زهر تو هست چون شکرما را

۳

ازگدایان خاکسار توایم

پادشاهی دهی اگر ما را

۴

«گر توانی دلی به دست آور»

مکن اینقدر خون جگر ما را

۵

چاره ای کن که تیر مژگانت

شده در سینه کارگر ما را

۶

یادی ازما نمی کند گاهی

کرده محو از نظر مگر ما را

۷

حاجتی نیستش به سردابه

آنکه گاهی ندیده گرما را

۸

هر که را داده درد دل دلدار

درد دل داده دادگر ما را

۹

بسکه افغان کشد بلند اقبال

از غم هجر کرده کر ما را

تصاویر و صوت

نظرات