بلند اقبال

بلند اقبال

شمارهٔ ۵۰۰

۱

تو آتشین رخ اگر سر به زیر آب کنی

در آب ماهیَکان را همه کباب کنی

۲

دلم چو چشم تو از دست چشم توست خراب

که گفت خانه خود را چنین خراب کنی؟

۳

نقاب چهرهٔ دل گشته غم به هر صورت

ز رخ نقاب کنی یا به رخ نقاب کنی

۴

نخورده باده دو چشمت بود چنین بدمست

نعوذ بالله اگر مستش از شراب کنی

۵

ز بس به زلف تو دلها کنند ناله به شب

نه کس به خواب گذاری رود نه خواب کنی

۶

حنا چو خون دل من چگونه رنگ دهد؟

به دست آر دلم خواهی ار خضاب کنی

۷

به روزگار چو من نیست کس بلنداقبال

اگر ز خیل سگانت مرا حساب کنی

تصاویر و صوت

نظرات