بلند اقبال

بلند اقبال

شمارهٔ ۵۳

۱

ما گنهکار وتوغفار گناهی چه غم است

ما خطا پیشه توما را چوپناهی چه غم است

۲

ز این غمینم که به من هیچ نداری سر لطف

شادم ار لطف کنی گر به نگاهی چه غم است

۳

تن چونکاه من از آتش هجر تو بسوخت

سوزد از شعله برق ار پر کاهی چه غم است

۴

من سیه بخت نبودم به جهان بخت مرا

گر سیه کرده چوشب چشم سیاهی چه غم است

۵

چشم تو دل ز کفم برد وتوانکار کنی

گر در این باب مرا نیست گواهی چه غم است

۶

آنکه جان داده ودندان دهداو روزی و نان

گر گدائی نبرد بهره ز شاهی چه غم است

۷

گر هلاک ازغم عشق تو بلند اقبال است

گو که از باغ تو کم باد گیاهی چه غم است

تصاویر و صوت

نظرات