
بلند اقبال
شمارهٔ ۵۶
۱
لب لعل تویاقوت روان است
کزواشکم چو یاقوت روان است
۲
نبینم چون دهانت درمیان هیچ
مگر وصف دهانت درمیان است
۳
به شکر خنده دندانت عیان شد
وجودی درعدم دیدم نهان است
۴
چو دیدم چشم وابروی توگفتم
که ترکی مست در دستش کمان است
۵
چه باک ار زرد رخ چون زعفرانم
که اشکم سرخ همچون ارغوان است
۶
چه پرسی حال دل ازمهر رویت
که این چون ماهتاب آن چون کتان است
۷
بلنداقبال جانش بر لب آمد
چو دورش از بر آن آرام جان است
نظرات