بلند اقبال

بلند اقبال

شمارهٔ ۵۹

۱

تیر مژگان تو ما را برجگر بنشسته است

مرحبا ز ایندست وبازو تا به پر بنشسته است

۲

هرکجا سروی بودقمری نشیند بر سرش

بر سر سرو قدت بینم قمر بنشسته است

۳

بر لب لعل توهرکس دید خالت را بگفت

کاین مگس باشد که بر شیرین شکر بنشسته است

۴

لیک من گویم که بر شیرین لب توخال تو

خسرو پرویز گویا با شکر بنشسته است

۵

زلف رقاصت مسلم گشته در بازیگری

پای چنبر کرده بر دوشت به سر بنشسته است

۶

شمع هم چون من مگر عاشق به رخسار توشد

کز غمت می سوزد و شب تا سحر بنشسته است

۷

چون من او را هم بلند اقبال اگر خوانی رواست

هرکه را همچون تو دلداری به بر بنشسته است

تصاویر و صوت

نظرات