بلند اقبال

بلند اقبال

شمارهٔ ۹۹

۱

رشک می آیدم ز پیرهنت

که زندبوسه هر زمان به تنت

۲

مده از پیرهن به تن آزار

نکنم چاک دل چو پیرهنت

۳

می درد پیرهن ز غنچه صبا

دیده بی پرده تاگل بدنت

۴

مرغ دل را کنی ز دانه خال

بسته دام زلف پر شکنت

۵

بر لب چشمه بقا خضر است

یا که خال است گوشه دهنت

۶

جان به رنج از ترنج غبغب تو

دل پر آسیب سیب بر ذقنت

۷

می کندصید صد هزاران شیر

به یکی جلوه آهوی ختنت

۸

ز آب وگل نیستی سرشت تو چیست

ای فدا صد هزار همچو منت

۹

نبود هرگز ای بلنداقبال

قندرا طعم شکر سخنت

تصاویر و صوت

نظرات