بلند اقبال

بلند اقبال

شمارهٔ ۴۳ - قطعه

۱

گرچه به ملک سخنوری شهم اما

غیر طلبکارها سپاه ندارم

۲

کفش ندارم کلاه چون شودم نو

کفش چو نو گرددم کلاه ندارم

۳

مال بود مار وجاه چاه از آنرو

مال نخواهم هوای جاه ندارم

۴

سینه ام از بس ز درد وغصه بود تنگ

آه که در سینه جای آه ندارم

۵

هرکه توبینی بو رهیش به جائی

من به جز از کوی دوست راه ندارم

تصاویر و صوت

نظرات