
بلند اقبال
شمارهٔ ۳
۱
قوت اگر نیستت ز شیر وشکر
قوت روح هست خون جگر
۲
کف بود جام آبخور گر نیست
جام بلور یا پیاله زر
۳
در و گوهر گرت میسر نیست
اشک چشمان تو را در وگوهر
۴
سایه وآفتاب پیرهن است
پیرهن گر نباشد اندر بر
۵
سر ندارد کله اگر غم نیست
کله ازمویخویش دارد سر
۶
بالش وبستر از پرندار نیست
خاک راهست بالش وبستر
۷
گرت آتش نباشد اندر دل
آتش عشق بس تو را در بر
۸
خرت ار نیست رو پیاده به راه
کآدمی خود نه کمتر است از خر
۹
در غم ار یاورت کسی نشود
غم چه داری خدا بودیاور
یاور کس چو حی داور شد
زهر درکام اوچو شکر شد
نظرات