
بلند اقبال
شمارهٔ ۶
۱
رود خون امسال شد جاری به فارس
الفت شه نیست پنداری به فارس
۲
چون بلا پرسد کجا نازل شوم
سوی اوحکم آید از باری به فارس
۳
فارس دار العلم واکنون فرق نیست
پشک را از مشک تاتاری به فارس
۴
آب رکن آباد چه گر سلسبیل
می کنددر کام دل ناری به فارس
۵
ملک دیگر کس سر دار ار رود
خوشتر است از شغل سرداری به فارس
۶
تامشیر الملک دراوخفته است
بخت کس را نیست بیداری به فارس
۷
عزت ار خواهددلت با او بگو
نیست الا ذلت وخواری به فارس
فکری ای دل تا که بر بندیم رخت
زیستن در فارس چون کاری است سخت
نظرات