نجم‌الدین رازی

نجم‌الدین رازی

شمارهٔ ۵

۱

عشق را گوهر برون از کون کانی دیگرست

کششتگان عشق را از وصل جانی دیگرست

۲

عشق بی عین است و بی شین است و بی قاف ای پسر

عاشق عشق چنین هم از جهانی دیگرست

۳

دانهٔ عشق جمالش چینهٔ هر مرغ نیست

مرغ آن دانه پریده ز آشیانی دیگرست

۴

بر سر هر کوچه هر کس داستانی می زند

داستان عاشقان خود داستانی دیگرست

۵

بی زبانان را که با وی در سحر گویند راز

خود ز جسمانی و روحانی زبانی دیگرست

۶

طالع عشاق او بس بوالعجب افتاده است

کوکب مسعودشان از آسمانی دیگرست

۷

آن گدایانی که دم از عشق رویش می زنند

هر یکی چون بنگری صاحب قرانی دیگرست

۸

لاف عشق روی جانان از گزافی رو مزن

عاشقان روی او را خود نشانی دیگرست

تصاویر و صوت

نظرات