
ابن عماد
بخش ۳۳ - نامۀ ششم از زبان معشوق
۱
کای غمزده ترک این هوس کن
دم درکش و این حدیث بس کن
۲
خورشید جمال من نبیند
جمشید وصال من نبیند
۳
دیدار منت چو نیست روزی
در آتش شوق چند سوزی
۴
کارم همه ناز و دلرباییست
رسمم چو زمانه بیوفاییست
۵
پروای رعایتت ندارم
در چشم عنایتت ندارم
۶
یاری و وفا نبینی از من
جز جور و جفا نبینی از من
۷
هرگز نشوی ز وصل من شاد
وز بند غمم نگردی آزاد
۸
زین باغ مراد گل نچینی
زین شاخ امید بر نبینی
۹
از شوق من ار فغان برآری
من فارغم از فغان و زاری
۱۰
همواره قرین درد میباش
با ناله و آه سرد میباش
۱۱
پیوسته چو شمع مجلسافروز
از آتش اشتیاق میسوز
۱۲
گر جامه دری ز شوق چون گل
ور نعره زنی بسان بلبل
۱۳
وز دیده چو ابر نوبهاری
سیلاب سرشک اگر بباری
تصاویر و صوت

نظرات