ابن عماد

ابن عماد

بخش ۳۸ - نامۀ هفتم از زبان عاشق

۱

گو ای بت سرکش جفاکیش

زین بیش مدار دورم از خویش

۲

تا کی زبر تو دور باشم

در فرقت تو صبور باشم

۳

گشت از غم عشق طاقتم طاق

سوز دل من گرفت آفاق

۴

مگذار در آتشم ازین بیش

از سوز درون من بیندیش

۵

گر آه زنم ز جان غمناک

از سوز دلم بسوزد افلاک

۶

از عشق رخت چنان نزارم

کز هستی خود خبر ندارم

۷

بی‌طلعت تو جهان نخواهم

نی‌نی غلطم که جان نخواهم

۸

هجر تو که خون عاشقان خورد

گرد از تن خاکی‌ام برآورد

۹

امید وصالم ار نبودی

دل بی تو شکیب کی نمودی

۱۰

چون ماه ز اوج دل‌ربایی

با من چه شود که خوش برآیی

۱۱

کارت همه ناز و تندخویی‌ست

رسمت چو زمانه کینه‌جویی‌ست

۱۲

آیین ستمگری رها کن

دردم به وصال خود دوا کن

۱۳

از هجر تو دیده‌ام پرآب است

دل ز آتش فرقتم کباب است

۱۴

رحم آر برین شکسته‌خاطر

ای عربده‌جوی سرکش آخر

تصاویر و صوت

روضة المحبین (ده نامه) - ابن عماد شیرازی - تصویر ۳۳

نظرات