ابن عماد

ابن عماد

بخش ۴۲ - مثل

۱

یک روز شنیده‌ام که بلبل

می‌گفت ز شاخ سرو با گل

۲

کای غره به حسن و شوکت خویش

از نالۀ زار من بیندیش

۳

بر گریۀ من مباش خندان

کاین عمر دوروزه نیست چندان

۴

هم دور زمانه را وفا نیست

هم دولت و حسن را بقا نیست

۵

من نیز چو بلبل سحرخوان

تاکی ز غمت برآرم افغان

۶

وقت است که خار غم برآری

از پای دلم به غم‌گساری

۷

گر جان به لب آید از فراقت

ور سر برود در اشتیاقت

۸

من ترک محبتت نگویم

جز راه مودتت نپویم

۹

جز وصل تو از خدا نخواهم

این است دعای صبحگاهم

۱۰

تا کام نیابم از دهانت

تا سر ننهم بر آستانت

۱۱

گر بر سر خاک من خرامان

آیی مفشان ز خاک دامان

۱۲

چون خون بگرفت گردنت را

گو خاک بگیر دامنت را

تصاویر و صوت

روضة المحبین (ده نامه) - ابن عماد شیرازی - تصویر ۳۵

نظرات