
ابن عماد
بخش ۴۸ - تمامی سخن
۱
ای غمزدۀ شکستهخاطر
دلشاد شوی به وصلم آخر
۲
گرچه غم بیکرانه دیدی
جان دادی و کام دل خریدی
۳
اکنون غم جانگداز بگذار
کام از لب دلنواز بردار
۴
وقت است که گیریام در آغوش
وایام غمت شود فراموش
۵
بس جامه ز شوق من دریدی
بس جور ز فرقتم کشیدی
۶
تا عاقبتت عروس مقصود
از حجلۀ غیب روی بنمود
۷
با تو نظر عنایتم هست
در دامن صبر زن کنون دست
۸
تا روز شود شب امیدت
پر خنده شود لب امیدت
۹
از دامن صبر دست مگسل
کز صبر شود مراد حاصل
تصاویر و صوت

نظرات