
الهامی کرمانشاهی
بخش ۸۴ - تصرف نمودن امام علیه السلام درمنزل تنعیم
۱
بیامد یکی کاروان گشن
درآن سرزمین از دیار یمن
۲
یکی کاروان بود آراسته
همه بارشان هدیه و خواسته
۳
فرستاده بد هدیه هارا تمام
امیر یمن بهر دارای شام
۴
یکی آمد و نزد دارای راز
همه راز آن کاروان گفت باز
۵
بفرمود فرزند خیر الانام
که من در دو گیتی کنونم امام
۶
مرا می رسد اینهمه خواسته
که یزدانش ازبهر من خواسته
۷
به فرمان فرمانگذار جهان
گرفتند آن جمله از کاروان
۸
شهنشه سر کاروان را بخواند
پس آنگه بدو اینچنین راز راند
۹
که باشد مراساز و برگ سفر
شما را هیونان بود باربر
۱۰
بیاور ز آلات من باربند
دژم دل مگردان و خاطر نژند
۱۱
همی هر چه خود خواهی ازآن فزون
زمن باز بستان کرایه ی هیون
۱۲
سرآهنگ نیز آنچه ازشه شنفت
برکاروان آمد و باز گفت
۱۳
گروهی بماندند نزد امام
گروهی سپردند ره سوی شام
۱۴
چو عبدالله جعفر نامور
شد آگه که شد بسته بارسفر
نظرات