الهامی کرمانشاهی

الهامی کرمانشاهی

بخش ۷۶ - مفاخرت یکی از کوفیان و پاسخ حضرت فاطمه اورا

۱

پی خود ستایی زبان برگشود

دو بیتی به تازی زبان بر سرود

۲

که از تیغ ما کشته شد بوتراب

سر زاده گانش در آمد به خواب

۳

ببستیم چون مردم ترک و زنج

زنان و را دست دادیم رنج

۴

خروشید بانو به وی گفت: هان

چه گفتی که سنگت رسد بردهان

۵

بنازی زقتل گروهی که کرد

ز هر عیبشان پاک یزدان فرد

۶

زبان بند و بر زشتی خود مبال

که باشد بدی کیفر بد سگال

۷

از آنتان به ما رشک آمد پدید

که یزدانمان از شما برگزید

۸

نباشد چو دریا به جوش از سراب

نگیرد گنه کس به دریای آب

۹

به هرکس خدا داد آن را که خواست

کسی را نه یارای چون و چراست

۱۰

زگفتار بانو چو ابر بهار

گرستند مرد و زن کوفه زار

۱۱

خروش زن و مرد ازکوی و بام

گذشت از برگنبد نیلفام

۱۲

بگفتند: کای دختر شهریار

از این بیش ما را مکن شرمسار

۱۳

چو خاموش شد فاطمه از خروش

ز غم زد دل ام کلثوم، جوش

تصاویر و صوت

نظرات